اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهان اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد.
من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.
من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.
من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند.
من اعلام می کنم که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس به کای ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر می شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.
من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.
از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند
1-رشد سازمان عصبی: نوجوان با ورود به دوره نوجوانی، به بازسازی در افکار و عقاید خود می پردازد و این امر نشان می دهد که باید از نظر سیستم عصبی به ظرفیت بالایی دست یافته باشد.
2-رشد جسمانی
3-رشد اندام جنسی
4-رشد احساس خود که همان بازسازی ارزشها: نگرشها و باورها می باشد.
5-کسب موقعیت بزرگسالی: نوجوانی، دوره تمرین و کسب مهارتهای بزرگسالان است.
6-رشد کنترل رفتار خود: نوجوان خواستار تغییر رفتاری است ، یعنی نمی خواهد رفتار کودکانه داشته باشد و سعی می کند از رفتار بزرگسالان الگو برداری کند. او همچنین خواستار این است که بر رفتارهای خود کنترل کافی داشته باشد ( بر خلاف دوره کودکی که فرد بر رفتار خود کنترل ندارد) .
به طور کلی می توان گفت که دوره نوجوانی، حدفاصل بین کودکی و جوانی یا دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است و این انتقال در تمامی زمینه های رفتاری، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی صورت می گیرد و فرد خواستار تغییر حالات و خلق و خوی کودکانه است.
در عین حال، گاهی برگشت به دوران کودکی نیز وجود دارد و فرد به حفظ حالات کودکانه خود تمایل دارد، اما خواستار ورود به دوره بزرگسالی که دارای مسوولیت پذیری، استقلال، کنجکاوی، پیشرفت و سازندگی می باشد نیز هست.
" استانلی های "، پدر روانشناسی نوجوانی و بلوغ ، دوره نوجوانی را دوره فشار و طوفان می داند. همانگونه که طوفان به یکباره و بدون خبر، اثرات شدید و مخربی به جای می گذارد، دوره نوجوانی نیز به طور ناگهانی با بلوغ شروع می شود و اثرات شدیدی بر رفتار و حالات نوجوان به جای می گذارد. والدین باید نوجوان را پذیرفته و او را هدایت کنند تا بتواند به درستی این انتقال را انجام دهد.
اطلاق واژه فشار و طوفان به دلیل افزایش اطلاعات سیاسی، تحصیلی، جنسی، اجتماعی، افزایش توانمندیهای مختلف فرد و تغییر حالات روانی – عاطفی و رفتاری نوجوان می باشد که موجب تنش در نوجوان می گردد. تنش در نوجوان به این دلیل است که تمایل دارد رفتاری همانند بزرگسالان داشته باشد، مسوولیت های بزرگسالان را بپذیرد، در حالی که هنوز تجربه کافی برای انجام این امور کسب نکرده است ، زیرا در دوره کودکی با مسأله ای مواجه نمی شده، فعالیت و مهارتی انجام نمی داده و والدین، مسائل کارهای او را حل می کردند و انجام می دادند.
بنابراین، فرد در دوره نوجوانی در عین استقلال و کم تجربگی، نیاز به کسب مهارتهای مختلف دارد و در این راستا، والدین و مربیان باید هدایت و راهنمایی وی را به عهده بگیرند.
دوره نوجوانی به عنوان پلی بین کودکی و بزرگسالی است. در واقع، ظرفیتهای شناختی و آگاهانه نوجوان این پل را ساخته و او را وارد دنیای بزرگسالی که خواستار مسوولیت پذیری، اجتماعی شدن و همسر گزینی است، می کند.
بنابراین، چون بین رفتارهای کودکانه و بزرگسالانه نوسان دارد، گاهی به دلیل محبت و توجه اطرافیان در دوره کودکی و دلهره و نگرانیهای فعلی خود، تمایل به نشان دادن رفتارهای کودکانه دارد و در نتیجه دچار تعارض می شود. این تعارض از ویژگیهای رفتار کودکانه و لذت مسوولیت پذیری و رفتارهای بزرگسالانه ناشی می شود و برای رفع تعارض، نوجوان نیازمند آموزش و راهنمایی اطرافیان است.
والدین نیز نقش مهمی در حل تعارضات نوجوان بعهده دارند. آنها باید بدانند که نوجوانان نیاز به فاصله گرفتن از آنها دارند، نیازمند برقراری ارتباط با همسالان هستند، در عین حال نیاز، به اطمینان نسبت به والدین دارند و راهنمایی های آنها را می پذیرند. اینها در صورتی امکان پذیر است که والدین بتوانند اعتماد فرزندان خود را جلب نموده و در یک فضای اطمینان متقابل، بتوانند مسائل خود را حل نمایند.
حمدخدا ای نام تو بهترین سراغاز
بی نام تونامه کی کنم باز
ای یادتومونس روانم
جزنام تونیست برزبانم
ای هست کن اساس هستی
کوته زذرت درازدستی
ای خطبه توتبارک الله
فیض توهمیشه بارک الله
ای هفت عروس نه عماری
بردرگه توبه پرده داری
ای هست.نه برطریق
دانای درونی و برونی
ای هرچه رمیده وارمیده
درکن فیکن توافریده
سه پندازگلستان
دوکس رنج بیهوده بردندوتلاش بی فایده کردندیکی آن که اندوخت ونخورد دیگر آن که آموخت وانجام نداد.
علم چندان که بیشترخوانی
چون عمل درتونیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند
آن تهی مغز راچه علم وخبر
که بر او هیزم است یادفتر
دوستی راکه به عمری فراچنگ آرند.نشایدکه به یک دم بیازارند.
سنگی به چندسال شود لعل پاره ای
زنهار تابه یک نفسش نشکنی به سنگ
خشم بیش از اندازه گرفتن وحشت آرد ولطف بیگناه هیبت ببرد.نه چندان درشتی کن که ازتوسیرگردند ونه چندان نرمی که برتودلیرشوند.
درشتی نرمی بهم دربه است
چوفاصدکه جراح ومرهم نه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که نازل کندقدرخویش