طبق نظریه انفجار بزرگ ، جهان حدود 15 میلیارد سال پیش بر اثر انفجاری عظیم بوجود آمد. جهان در آغاز بسیار کوچک ، درخشان ، داغ و متراکم بود، اما از آن زمان تا کنون ، در حال انبساط بوده است (شعاع کنونی جهان حدود 15 میلیارد سال نوری است ). طی این انبساط ، مقادیری از جرم آن متراکم شده و میلیاردها میلیارد ستاره را بوجود آورده است. این ستارگان در کهکشانهایی متمرکز شدهاند که حدود 10 میلیارد از آنها در جهان شناخته شده ، وجود دارد. این کهکشانها را که بوسیله گسترههای پهناوری از فضای خالی از یکدیگر جدا گشتهاند، در قالب خوشهها و ابرخوشهها گروه بندی میکنند.
جهان در آغاز به صورت نقطهای واحد و بدون اندازه و جرم بود. |
اسطوره سرایان برای جهان آفرینشهای خیالی بسیار اختراع کردهاند که بیشتر آنها درباره آفرینش خود زمین است و بقیه جهان به سرعت به صورت آسمان یا سماوات از آن جدا شدهاند. بطور کلی ، آفرینش در گذشته بسیار دور صورت گرفته است. هر چند باید بخاطر داشته باشیم که از نظر انسانهای ما قبل تاریخ ، حتی مدت زمانی برابر هزار سال ، مؤثرتر از یک میلیارد سال نوری بوده است. البته داستان آفرینش ، که بیشتر با آن آشنا هستیم و در بخشهای اولیه تکوین آمده است و بعضی از مردم به آن معتقد هستند ، جرح و تعدیلی از اسطورههای بابلی است که با بیانی شاعرانه و با مضمونی اخلاقی ارائه شده است.
بسیار کوشش شده است تا بر مبنای اطلاعاتی که در انجیل آمده است، تاریخ آفرینش را بدست آورند. طلاب یهودی قرون وسطی تاریخ آفرینش را 3760 سال پیش از میلاد میدانستند و تقویم یهودیها مبدا تاریخ را از آن زمان به حساب میآورد. جیمز اوشر (James Ussher) ، سراسقف کلیسای انگلیکان (Angelican) در سال 1656 میلادی تاریخ آفرینش را محاسبه کرد و بر طبق نظر او آفرینش درست در ساعت 8 بعد از ظهر روز 22 اکتبر 4004 قبل از میلاد صورت گرفته است. بعضی از روحانیان کلیسای ارتدوکس (Orthadox) یونانی ، آفرینش را پیش از 5508 قبل از میلاد میدانستند.
نخستین ضربتی که به این عقیده وارد شد کتاب «تئوری زمین» بود که جیمز هاتون (James Hatton) فیزیکدان اسکاتلندی در سال 1785 میلادی منتشر کرد. او کتاب خود را با این موضوع آغاز کرده بود که فرآیندهای طبیعی که بر سطح زمین روی میدهند (مانند پیدایش و فرسایش کوهها ، تغییر مسیر رودخانهها و غیره) تقریبا با همین سرعت در تمام عمر روی زمین روی دادهاند. از این اصل چنین بر میآید که برای پدید آمدن پدیدههایی که بر روی زمین مشاهده میشود، فرآیندها باید مدتی طولانی روی داده باشند. بنابراین عمر زمین نمیتواند هزارها سال باشد بلکه میلیونها سال است.
راه دیگر برای اندازه گیری عمر زمین تخمین سرعت انباشته شدن نمک در اقیانوسها بود. این پیشنهاد نخستین بار ، پیش از سال 1715 ، بوسیله ادموند هالی (Edmond Halley) اختر شناس انگلیسی مطرح شد. رودها بطور پیوسته نمکها را میشویند و به دریا میبرند. چون در اثر تبخیر فقط آب خالص از آب دریا جدا میشود، غلظت نمک به تدریج زیاد میشود. به فرض آنکه اقیانوسها از اول دارای آب خالص بودهاند، زمان لازم برای آنکه رودخانه با نمک خود غلظت نمک دریا را به 3 درصد برساند، به یک میلیادر سال میرسد.
تولد و تحصیل
لویی پاستور در خانواده یک گروهبان مستعفی ِ ارتش شکست خورده ناپلئون بنام ژان ژوزف پاستور بهدنیا آمد. جد او بهشغل دباغی مشغول بود، لوئی پس از گذراندن دو سال تحصیل در دوره دبستان بهعنوان شاگرد روزانه وارد کولژآربوا شد. او دانشآموزی متوسط ِ خوب بااستعدادی چشمگیر در رشته هنر شناخته میشد. در سال 1843 برای بار دوم در آزمون ورودی مدرسه عالی فرانسه شرکت و پس از اتمام تحصیلات، در سن 26 سالگی (1848) به سمت ِ استاد در رشته شیمی دانشگاه استراسبورگ پذیرفته شد. او با تهیه و نوشتن رسالههایی درباره فیزیک و شیمی درجه دکترای ِ خود را گرفت. وی در این زمان با نوشتن نامهای بهرئیس دانشگاه استراسبورگ و کسب ِ موافقت وی، در روز (29 مه 1849) با دختر 22 ساله وی ازدواج مینماید. لویی پاستور در این هنگام 26 سال داشت. همسر جوان لویی پاستور، با حمایت از فعالیتهای علمی شوهرش، مسؤلیت کارهای اداری و دفتری را نیز بهعهده میگیرد.
خانواده
آنها دارای سه دختر میشوند که هرسه قبل از رسیدن بهسن بلوغ میمیرند، دختر چهارم و پسری بنام ژان باتیست از آنها پا میگیرد که آن پسر بعدها سیاستمدار میشود. (ژان بابتیست در کودکی بهوسیله پدرش از مرگ نجات یافته ولی 50 سال بعد در سال 1940 که آلمانها بهفرانسه تاختند و میخواستند بهسردابی که مقبره? پاستور بود و پسرش نگهبانی آن را بهعهده داشت بهزور وارد شوند، با مقاومت روبرو شده و در این برخورد، ژان بابتیست جانش را از دست میدهد.)
رد کردن نظریه خلق الساعه پاستور پس از مدتی به فعالیت نورشناسی علاقمند شده و بهتحقیقات فراوانی نیز دست میزند.
پاستور تحقیقات خود را در مورد عمل تخمیر ادامه داده و در این راستا به نتایج مهمی دست مییابد. او بهاین موضوع اساسی پیمیبرد که تخمیر نتیجه فعالیتهای موجودات میکروسکپی و باکتریها میباشد.
آزمایشهای پاستور بر روی موادی مانند چغندر قند، سرکه، شراب و شیر و عصاره گوشت با موفقیت انجام پذیرفت و به فرضیه? خودانگیزهای (خود بهخودی) پایان بخشید.آزمایش پاستور به این ترتیب بود که مقداری عصاره? گوشت را درون یک ظرف شیشهای ریخت و روی آن را با استفاده از درپوش بست و برای آزمایش کنترلی به همان مقدار گوشت را درون یک ظرف دیگر به همان اندازه ریخت ولی درِ این یکی را نبست. پس از مدتی مشاهده کرد که آن ظرفی که درش باز بوده بوی بدی میدهد و مواد درون آن خراب شده در حالی که ظرفی که درپوش داشت بوی عصاره? گوشت را میداد و به هیچ عنوان خراب نشدهبود. پس از این آزمایش او به این نتیجه رسید که هیچ مادهای خودبهخود به وجود نمیآید بلکه حاصل واکنش دیگر موجودات است. همچنین او دریافت که موجودات زندهای به نام باکتری در هوا وجود دارد و برای اطمینان پنبهای را به عصاره? گوشت آغشته کرد و به عنوان درپوش درون سر شیشهای که دارای عصاره? گوشت بود گذاشت. بعد از مدتی متوجه شد که پنبه سیاه شدهاست و به وجود باکتریها در هوا یقین پیدا کرد. تلاش علمی این دانشمند بزرگ، جهشی نوین در دانش پزشکی محسوب شده و به عنوان راهگشای اکتشافات بعدی در تاریخ بشریت ثبت شدهاست.
پاستور نتایج مطالعات خود را در سوم اوت 1857 بهآکادمی علوم در شهر (لیل) ارائه و فرضیه? خود را مبنی بر تأثیر موجودات ذره بینی و نفوذ اکسیژن در اجسام، و تجزیه? آنها، اثبات نمود. کشف واکسن ضد هاری نیز از جمله دستآوردهای لویی پاستور است که تا بهامروز مورد استفاده قرار میگیرد.
مرگ
پاستور در سن 73 سالگی در اثر عوارض سکته? مغزی که اولین مورد آن در 1868 اتفاق افتاد و باعث فلج شدن سمت چپ بدنش شد، درگذشت. مقبره? او در زیرزمین انستیتو پاستور پاریس میباشد.
منبع ویکیپدیا
1-رشد سازمان عصبی: نوجوان با ورود به دوره نوجوانی، به بازسازی در افکار و عقاید خود می پردازد و این امر نشان می دهد که باید از نظر سیستم عصبی به ظرفیت بالایی دست یافته باشد.
2-رشد جسمانی
3-رشد اندام جنسی
4-رشد احساس خود که همان بازسازی ارزشها: نگرشها و باورها می باشد.
5-کسب موقعیت بزرگسالی: نوجوانی، دوره تمرین و کسب مهارتهای بزرگسالان است.
6-رشد کنترل رفتار خود: نوجوان خواستار تغییر رفتاری است ، یعنی نمی خواهد رفتار کودکانه داشته باشد و سعی می کند از رفتار بزرگسالان الگو برداری کند. او همچنین خواستار این است که بر رفتارهای خود کنترل کافی داشته باشد ( بر خلاف دوره کودکی که فرد بر رفتار خود کنترل ندارد) .
به طور کلی می توان گفت که دوره نوجوانی، حدفاصل بین کودکی و جوانی یا دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی است و این انتقال در تمامی زمینه های رفتاری، اخلاقی، عاطفی و اجتماعی صورت می گیرد و فرد خواستار تغییر حالات و خلق و خوی کودکانه است.
در عین حال، گاهی برگشت به دوران کودکی نیز وجود دارد و فرد به حفظ حالات کودکانه خود تمایل دارد، اما خواستار ورود به دوره بزرگسالی که دارای مسوولیت پذیری، استقلال، کنجکاوی، پیشرفت و سازندگی می باشد نیز هست.
" استانلی های "، پدر روانشناسی نوجوانی و بلوغ ، دوره نوجوانی را دوره فشار و طوفان می داند. همانگونه که طوفان به یکباره و بدون خبر، اثرات شدید و مخربی به جای می گذارد، دوره نوجوانی نیز به طور ناگهانی با بلوغ شروع می شود و اثرات شدیدی بر رفتار و حالات نوجوان به جای می گذارد. والدین باید نوجوان را پذیرفته و او را هدایت کنند تا بتواند به درستی این انتقال را انجام دهد.
اطلاق واژه فشار و طوفان به دلیل افزایش اطلاعات سیاسی، تحصیلی، جنسی، اجتماعی، افزایش توانمندیهای مختلف فرد و تغییر حالات روانی – عاطفی و رفتاری نوجوان می باشد که موجب تنش در نوجوان می گردد. تنش در نوجوان به این دلیل است که تمایل دارد رفتاری همانند بزرگسالان داشته باشد، مسوولیت های بزرگسالان را بپذیرد، در حالی که هنوز تجربه کافی برای انجام این امور کسب نکرده است ، زیرا در دوره کودکی با مسأله ای مواجه نمی شده، فعالیت و مهارتی انجام نمی داده و والدین، مسائل کارهای او را حل می کردند و انجام می دادند.
بنابراین، فرد در دوره نوجوانی در عین استقلال و کم تجربگی، نیاز به کسب مهارتهای مختلف دارد و در این راستا، والدین و مربیان باید هدایت و راهنمایی وی را به عهده بگیرند.
دوره نوجوانی به عنوان پلی بین کودکی و بزرگسالی است. در واقع، ظرفیتهای شناختی و آگاهانه نوجوان این پل را ساخته و او را وارد دنیای بزرگسالی که خواستار مسوولیت پذیری، اجتماعی شدن و همسر گزینی است، می کند.
بنابراین، چون بین رفتارهای کودکانه و بزرگسالانه نوسان دارد، گاهی به دلیل محبت و توجه اطرافیان در دوره کودکی و دلهره و نگرانیهای فعلی خود، تمایل به نشان دادن رفتارهای کودکانه دارد و در نتیجه دچار تعارض می شود. این تعارض از ویژگیهای رفتار کودکانه و لذت مسوولیت پذیری و رفتارهای بزرگسالانه ناشی می شود و برای رفع تعارض، نوجوان نیازمند آموزش و راهنمایی اطرافیان است.
والدین نیز نقش مهمی در حل تعارضات نوجوان بعهده دارند. آنها باید بدانند که نوجوانان نیاز به فاصله گرفتن از آنها دارند، نیازمند برقراری ارتباط با همسالان هستند، در عین حال نیاز، به اطمینان نسبت به والدین دارند و راهنمایی های آنها را می پذیرند. اینها در صورتی امکان پذیر است که والدین بتوانند اعتماد فرزندان خود را جلب نموده و در یک فضای اطمینان متقابل، بتوانند مسائل خود را حل نمایند.